سیب سرخ خورشید

سیب سرخ خورشید

دریغ از فراموشی لاله ها...
سیب سرخ خورشید

سیب سرخ خورشید

دریغ از فراموشی لاله ها...

همسرداری از جنس شهدا!

یه شب بارونی بود.

فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن ظرفها . 

 

همین طور که داشتم لباس میشستم دیدم حمید اومده پشت سرم ایستاده.

گفتم اینجا چیکار میکنی؟ مگه فردا امتحان نداری؟
دو زانو کنار حوض نشست و دستهای یخ زدمو از تو تشت بیرون اوردو گفت: ازت خجالت میکشم .من نتونستم اون زندگی که در شان تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه باباش با ماشین لباسشویی لباس میشسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه ...

حرفشو قطع کردموگفتم : من مجبور نیستم . با علاقه این کار رو انجام میدم. همین قدر که درک میکنی . میفهمی . قدر شناس هستی برام کافیه..


منبع:نرم افزار روایت عشق

نظرات 1 + ارسال نظر
یک طلبه سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 14:44 http://n-molavi.womenhc.com/

سلام عزیزجان
دقت کردید اکثر همسران شهدا هم مثل خود شهدا چه روح بلندی داشتند؟!!!

..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.