خاطراتی از شهید احمدی روشن به مناسبت تولد مبارکه ایشان
**************************
ورودی سال ۷۷ رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف بود. علاوه بر درس، در
کانون نهجالبلاغه و بسیج دانشجویی نیز فعالیت میکرد. از سال سوم به دنبال
فعالیتهای پژوهشی بود. یک روز آمده بود توی اتاق و گفت "پاشو بریم یه
چیزی نشونت بدم".
یک ماهیتابه برداشت و رفتیم توی حیاط خوابگاه. دست کرد توی جیبش و یک
پاکت آورد بیرون. ماده خمیری مانند سفیدی را انداخت توی ماهیتابه. کبریت
بهش زد و گفت «در رو!».
دویدیم پشت درختها. چند ثانیه بعد یک دفعه ماهیتابه گَر گرفت. مثل فشفشه
این طرف و آن طرف میرفت. آتش که تمام شد، رفتیم سر وقت قابلمه. قدر یک کف
دست سوراخ شده بود. مصطفی از اینترنت یک جور سوخت موشک را پیدا کرده بود؛
داشت درصد مواد را آزمایش میکرد.
***************************
یکی از ارگانهای نظامی دنبال نیروهای فنی- مهندسی بود. مصطفی داوطلب شد و رفت. روی سوخت موشک کار میکردند. بعضی از آنهایی که آنجا بودند، تخصص نداشتند. روشهایی که به کار میبردند، غیر علمی بود. مصطفی باهاشان بحث میکرد. کوتاه نمیآمد. رئیس و مسئول هم نمیشناخت. بهشان میگفت "مثل زمان جنگ جهانی دوم کار میکنید". میدید که بیتالمال را هدر میدهند. جلویشان میایستاد. به یکسال نکشید؛ زد بیرون!
****************************
برای شادی روح همه شهدا و علماء شیعه از صدر اسلام تاکنون بلند صلوات ...